پنجشنبه 18 اردیبهشت 1404 - 14:06

آرشیو

باران عشق_اشعار زیبای پارسی_قسمت ششم

باران عشق_اشعار زیبای پارسی_قسمت ششم

بهمن 16, 1402

آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد الحق آراسته خلقی و جمالی دارد درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه تشنه می‌میرد و شخص آب زلالی دارد زندگانی نتوان گفت و حیاتی که مراست […]

عاشق این عاشقام

عاشق این عاشقام

اسفند 1, 1401

دوست دارم وقتی پیر شدم،زمانی که به پشت سرم نگاه می کنم،از گذشتم پشیمون نباشم،آه نکشم و حسرت نخورم…پشیمون نباشم که چرا در حق بقیه ظلم کردم،پشیمون نباشم که چرا بقیه رو اذیت کردم،توهین کردم،تحقیر کردم،تهمت زدم یا دلی رو شکستم…حسرت نخورم که چرا تو این دنیا،دنیایی که زودگذره ولی سرنوشت ابدی هر کسی،در اون […]

چرا مسخرم می کنی؟

چرا مسخرم می کنی؟

آذر 8, 1401

اون موقع که خیلی کوچیک بودم یادم نمیاد،ولی از زمانی که خودمو و دنیامو شناختم،وقتی جایی می رفتم،گاهی دور و بریامو میدیدم،که با دست یا ابرو به من اشاره می کنن و در گوشی چیزی به هم میگن،اوایل علتشو نمی فهمیدم،ولی کم کم که بزرگ شدم و چهره خودمو تو آینه دیدم و شناختم،دلیلشو متوجه […]

حسرت به دل

حسرت به دل

آذر 2, 1401

چند سالی میشه که بابام فوت کرده،من و مامان پیرم با هم زندگی می کنیم،خیلی دوسش دارم…مامانمو میگم…سعی می کنم تو زندگیش کم و کسری نداشته باشه و هرچی بخواد براش تهیه می کنم. مامانم از اون پیرزنهای قدیمی و سادست،سواد نداره،ولی حرفاش قشنگه،از همه مهمتر دلش خیلی مهربونه،خیلی قربون صدقم میره،همش میگه:الهی درد و […]