به یاد همه مادرای آسمونی
مادر رفتی و خورشید آسمون زندگیم غروب کرد و از پی آشیون زندگیم سقوط کرد… مادر رفتی و چشمه ی شادی هام از جوشش...
مادر رفتی و خورشید آسمون زندگیم غروب کرد و از پی آشیون زندگیم سقوط کرد… مادر رفتی و چشمه ی شادی هام از جوشش...
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر در آفاق گشادهست ولیکن بستهست از سر زلف تو...
انسان ها از هر قوم و نژاد و در هر سنی که باشند،به لحظات شاد و مسرت بخش نیاز دارند،بدون شادی و بدون خنده،دنیا جای خسته...
نی دست من به شاخ وصال تو بررسید نی وهم من به وصف جمال تو دررسید این چشم شوربخت تو را دید یک نظر چندین هزار فتنه ازان یک...
هر که مجموع نباشد به تماشا نرود یار با یار سفرکرده به تنها نرود باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا...
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجب است اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر...